ریزنکته هائی که باید هنگام خرید چکمه و مراقبت از آن مورد توجه قرار دادرابه خاطر بسپارید
وقتی هوا سرد میشود، نوع پوشش افراد تغییر میکند. کفشها نیز به عنوان پاپوش از این امر مستثنا نیستند. در واقع با سرد شدن هوا، نقش محافظتی کفش از پا در مقابل سرما و بارندگیهای فصلی پررنگتر شده و همه ترجیح میدهند از نوع پوشیدهتر آن ـ یعنی پوتین یا چکمه ـ استفاده کنند. در نتیجه، این روزها بازار خرید این قبیل کفشها بسیار داغ است. اگر شما هم قصد خرید دارید، پیش از آن، نیم نگاهی به نکات زیر بیندازید. علاوه بر این، توجه به پیشنهادهای زیر برای نگهداری و مراقبتهای پس از خرید نیز خالی از لطف نخواهد بود:
پاپوشی بزرگتر از پاهایتان بخرید
برای خرید چکمه نیز مانند کفشهای معمولی بهتر است صبح هنگام را انتخاب نکنید؛ زیرا معمولا پاهای اغلب افراد بعد از استراحت طولانیمدت شبانه، کمی کوچکتر از اندازه واقعی آن شده و در صورتی که شما برای خرید کفش، صبح راهی بازار شوید، احتمال این وجود دارد که کفش خریداری شده چند ساعت بعد، برای پاهایتان تنگ شده و حتی تحمل آن نیز غیرممکن شود. این مشکل در مورد افرادی که به دلایل مختلف با مشکل ورم پا مواجه هستند،جدیتر اس
اگر میخواهید پوتین یا چکمهای اسپرت و غیررسمی بخرید، آن را نیم یا حتی یک شماره بزرگتر از پاهایتان خریداری کنید؛ زیرا با توجه به این اصل که هر چه پاها گرمتر باشند، بدن ما نیز احساس گرمای بیشتری خواهد کرد، اغلب ما در فصول سرد سال از جورابهای ضخیم و حولهای استفاده میکنیم. در نتیجه همین ضخامت، سبب بزرگتر شدن حجم پاها شده و برای راحتی بیشتر نیاز به کفش کمی بزرگتر از پاها خواهیم داشت.
سالیان سال است که به شکلهای مختلف در مورد تغییرات جوی و محیطی به ما هشدار میدهند اما مدت زیادی نیست که همه به فکر نجات کره زمین و نسل بشر از نابودی افتاده اند. اگر اقدام درست و درمانی انجام نشود گنجینه های ارزشمند طبیعی، تاریخی و فرهنگی بسیاری را از دست میدهیم. اگر هنوز پنج مکان تاریخی زیر را ندیده اید بهتر است هر چه سریعتر از آنها دیدن کنید چرا که به نظر میرسد خیلی زود و برای همیشه از صفحه روزگار خط خورده و محو میشوند.
بابل، عراق: از شهر پر شکوه بابل قدیم چیز زیادی به جز چند خانه خشتی خراب و مخروبه دور افتاده در عراق امروزی باقی نمانده است. سایه شوم جنگ های پیاپی از یک طرف و توسعه سریع اقتصادی و معماری از طرف دیگر شهر را به کلی نابود کرده. برای دیدن این شهر حتی یک لحظه هم نباید فکر کرد چون در سالهای آینده احتمالا دیگر هیچ چیزی از بابل باقی نمیماند که تماشایی باشد.
اهرام گیزا، مصر: شاید اهرام گیزا از معدود بناهایی باشند که شهرتی جهانی دارند. بناهایی که بسیاری آنها را دیدهاند و به همان میزان از آن شنیدهاند. رشد جمعیت، زائدهای جدی برای این بناها نیز میباشد.گردشگران بیشمار، بیثباتی، رشد بیرویه جمعیت در شهر قاهره، افزایش آلودگی هوا در کنار دهها تن آشغال و ازدحام انسانهای فقیری که برای به دست آوردن اندکی پول به سرقت از بناها و فروش آنها روی میآورند، چهرهای متفاوت به جذابیت اهرام داده است. تمام این موارد رفتهرفته تبدیل به نابودی اهرام خواهند شد.
منطقه حفاظتی سلطنتی میکوآکان، مکزیک: پروانههای ملکه به آب و هوای سرد، مرطوب و آلوده بسیار حساسند، به همین خاطر این موجودات به توقفگاهی مطمئن و پایدار در طول مهاجرت طولانیشان از زمستانهای سرد کانادا به آب و هوای گرم مکزیک، نیاز دارند. میکوآکان، یکی از دلپذیرترین مناطق مورد علاقه آنهاست که این روزها اندکاندک رو به ویرانی است. مخصوصاً توسط مکزیکیهای فقیری که یا از چوب درختان برای گرم کردن خود استفاده میکنند یا برای فروش به قطع کردن آنها روی میآورند.
جزایر گالاپاگوس، اکوادور: گالاپاگوس شبهجزیرهای واقع در اقیانوس آرام و نزدیک کشور آکوادور است. چارلز داروین زیستشناس معروف استرالیایی، در این منطقه اولین نظریههای تکامل خود را ارائه کرد. اگر چه تماشای این بهشت گرمسیری جاذبهای شیرین برای گردشگران شده اما برای پوشش گیاهی و جانوری آن چیزی جز خسارت و نابودی نداشته است.این جزیره نیز همچون همنوع استرالیایی خود هم از افزایش جمعیت ساکن رنج دیده و هم تمام حیوانات بومیآن طعمه شکارچیان وارداتی از مناطق دیگر شدهاند.
تاجمحل، هند: تاجمحل یکی از پرجاذبهترین مناطق گردشگری هند است. سالانه دو تا چهار میلیون نفر از این بنا بازدید میکنند که 200 هزار نفرشان را گردشگران خارجی تشکیل میدهد. آلودگی هوا باعث شده هیچ وسیله نقلیه دودزایی مجوز عبور و مرور در محوطه این منطقه را نداشته و گردشگران با پای پیاده یا به وسیله اتوبوسهای برقی از آن دیدن میکنند. با این وجود، تنفس، عرق و تماس گردشگران به چیزهای که دست زدن به آنها ممنوع شده، خساراتی بر بدنه ساختمان بنا وارد کرده و به دلیل همین حفاظت از کاخ و مرمت آن، از تعداد بازدیدکنندگان کاسته شده است.
در اروپا شهرهای فراوانی وجود دارند که صدها سال از تاریخ تشکیل آنها میگذرد و مغرور از چین سابقهای، به انبوه گردشگرانی خود فخر میفروشند. اما در بین این جاذبههای تاریخی چند صد ساله میتوان به مناطقی برخورد که از هزاران سال پیش تا به امروز همچنان پابرجا مانده و حتی یکبار هم خود را خالی از جمعیت ندیدند.
این شهرها، هنوز هم از گذشتههای بسیار دور خود نشانههای بیشماری دارند. خانهها، معابد، میدانها، بناها و بیشمار ابنیه و جاذبه که با وجود سپری شدن هزاران سال از قدمتشان باز هم میتوان اجزای تشکیل دهنده آنها را با همان احساس اولیه لمس کرد.
اما در این میان، کدام شهر را میتوان قدیمیترین شهر اروپا نامید. آنچه در ادامه خواهید خواهند، مجموعهای از پنج شهر تاریخی و کهن اروپا است که از هزاران سال پیش از میلاد تا امروز زندگی را در خود حفظ کرده و به قدیمیترین شهرهای زنده اروپا تبدیل شده اند.
آتن، یونان:
«آتن»، زادبوم یونان کلاسیک و تمدن غربی، مملو از بناها و مناظر زیبا و چشم نوازی است که تصویری تازه از گذشتههای بسیار دور این شهر را برای بینندگان تداعی میکند. اگرچه قدمت سکونت در این شهر به قرنهای یازدهم تا هفتم پیش از میلاد بازمیگردد اما تاریخ مکتوب شهر «آتن» متعلق به 1400 سال پیش از میلاد است. این شهر از جاذبههای تاریخی متعددی برخوردار است که از مهمترین آن میتوان به بنای «آکروپلیس» و معابد مرمرین آن اشاره کرد. بنایی که برای پرستش «الهه آتنا» ساخته شده بود.
ویرانههای رومی این شهر نیز یکی دیگر از جاذبههای دیدنی آتن به شمار میرود که همراه با «کاخ سلطنتی» در میدان «سینتاگما» و بسیاری دیگر از مغازهها، رستورانها و ابنیه تاریخی، همچنان مملو از جمعیت، باقی مانده است.
آرگوس، یونان:
«آرگوس» که از 7هزار سال پییش تاکنون هیچگاه خالی از سکنه نبوده بی شک یکی از قدیمیترین شهرهای زنده یونان و حتی اروپا است. با این وجود تاریخ این شهر کهن از نیمه دوم هزاره اول پیش از میلاد نگاشته شده است. زمینهای حاصلخیز و دشتهای سرسبز شهر «آرگوس» باعث شده است تا کشاورزی شیوه اصلی معیشتی مردم از گذشته تا به امروز باشد. این شهر همنچنین از جاذبههای تاریخی درخور نیز برخوردار است که همواره محلی برای علاقمندان به تاریخ به شمار میرود. از جمله بهترین بناهای تاریخی و شناخته شده این شهر، معبد «هیریون» است که متعلق به الهه «هرا» بوده و از معروفترین معابد «آرگوس» به شمار میرود.
پلودیو، بلغارستان:
آثار و نشانههای به دست آمده از این شهر حاکی از آن است که «پلودیو» قدمتی 8هزار ساله دارد. امروز این شهر، با تمام گنجینههای تاریخی خود، دومین شهر بزرگ بلغارستان نیز محسوب میشود. «پلودیو»، در بین دشتی وسیع که در میانه دو رشته کوه آرمیده است قرار گفته و ردپاهایی از تاریخی دور و دراز را در خود جای داده است. رومیها و به ویژه عثمانیها، دو امپراتوری مقتدری بودند که در طول سال ها حضور و حکمرانی خود در این سرزمین شاهکارهای معماری بیشماری از خود برجای گذاشتند که از آن جمله میتوان به «مسجد بزرگ» شهر در مرکز «پلودیو» اشاره کرد. «سالن تأتر» رومی که در بافت قدیمی شهر قرار گرفته و در دهه 70 میلادی کشف گردید از جاذبههای دیدنی «پلودیو» محسوب میشود که خیابانهایی نورانی با فروشگاههای لوازم هنری متعدد دورتادور آن را در بر گرفته اند.
چانیا، جزیره کرت؛ یونان:
شهر بندری «چانیا»، با آن جو و فضای ونیزی خود، یکی از پرجاذبهترین تفرجگاههای ساحلی جزیره «کرت» به شمار میرود که همه ساله گردشگران بسیاری برای دیدن زیباییهای طبیعی و آثار تاریخی آن به این شهر مسافرت میکنند. گردشگران و علاقمندان به جاذبههای ساحلی میتوانند علاوه بر سواحل طولانی این شهر 3400 ساله، از فروشگاههای دیدنی و رستورانهای آن نیز لذت ببرند. بی شک باید گفت، گردشگری، امروز، از منابع مهم درآمدزایی این شهر محسوب میشود. شهر تاریخی «چانای»، که از زیباترین نواحی شهری در جزیره کرت برخوردار است همچنان تاریخ و به ویژه آثار ونیزی و ترک خود را حفظ کرده است.
لارناکا، قبرس:
«لارناکا» قدیمیترین شهر قبرس میباشد و آثار موجود در آن قدمت این شهر را متعلق به 6هزار سال پیش نشان داده است. این شهر ساحلی همچنان به عنوان یکی از مقصدهای برتر گردشگری قبرس محسوب میشود. از مهمترین مناظر دیدنی این شهر ویرانههایی موسوم به «کیتیوم» باستان است که به قرن سیزدهم پیش از میلاد تعلق دارد. علاوه بر آن میتوان به مناطق دیگری همچون ویرانههای «دیوار سیکلوپین» که با تخته سنگهایی بزرگ بنا شده اند و آبراه قدیمی یا «کامارس» که در بیرون شهر قرار دارد اشاره کرد.
پسر طلایی هالیوود زمانی خیلی برو بیا داشت. البته برد پیت هنوز هم از سر زبان ها نیفتاده. نه به خاطر بازی در نقش خاصی بلکه امروز آقای خاص هالیوود به خاطر نوع رابطه اش با آنجلینا جولی و ازدواج طولانی شان نقل زبان هاست.
او در سال 2000 خوش تیپ ترین ستاره هالیوود شناخته شد. بماند که بازی آقای بازیگر هم چه قدر جایزه جهانی برایش به همراه داشت. اما نکته این جاست که هنر اصلی او جلب نظر اطرافیان است. می دانید هنوز برای خیلی ها جای سوال است که چه طور آنجلینا و برد در همه این سالها توانسته اند بدون کمترین تنشی کنار هم سر کنند؟ چینی ها جواب این سوال را می دهند. به نظر آنها چهره خوانی می تواند نشانه های خوبی از این مرد ایده آل را در اختیار مردم قرار بدهد.
به نظر چهره خوان های چینی اگر تک تک اعضای صورت پسر خوش قد و قیافه هالیوود را کنار همدیگر بگذارید آن وقت می بینید که چه طور هر کدام از آنها روی روابط و نوع ارتباط او با بقیه تاثیر داشته اند. در واقع از روی صورت برد پیت می شود به راحتی فهمید که او در رابطه اش با مردم دور و برش چه طور بوده و اصلا آقای خاص سینمای ینگه دنیا در چه حال و هوایی سر می کرده است.
? ابروها
بردپیت از آن دسته آدم هایی است که ابروهایی پخش و پلا با تاج های پهن دارند. بگذریم از این که آقای بازیگر هرازگاهی به واسطه خوش دستی های آرایشگرهایش سر و صورتی هم صفا می داد و به ابروهایش دستی می کشید اما ابروهای برد پیت مهم ترین فاکتوری است که بنا به عقیده چینی ها شخصیت او را نشان می دهد. ابروهای برد پیت نشان دهنده آدمی باثبات و مصمم است.
کسی که شخصیتی حساس دارد. البته با کمی جسارت و زرنگی. با این اوصاف برد پیت آدمی قوی و بااراده است. آدمی که به راحتی کنار نمی کشد و به این آسانی ها از انجام کاری ناامید نمی شود. او تا جایی که امکان داشته باشد برای هدفش می جنگد. حتی در روابط عاطفی اش با دیگران هم این ثبات قدم را می شود پیدا کرد. بردپیت جزء معدود هنرپیشه های هالیوود است که هر رابطه احساسی را به راحتی از هم نمی پاشد. ازدواج پردوامش با آنجلینا جولی هم ثابت قدمی آقای بازیگر را می رساند!
? پیشانی
فاصله بین ابروهای خاص پسر خوب هالیوود با رستنگاه موهایش زیاد است. در واقع پیشانی اش بلند است برعکس صورت کوچک و ریزنقشی که دارد.آدم هایی که پیشانی هایی بلند دارند معمولا آدم های جست و جوگری هستند و به سختی می توانند به رضایت قلبی برسند. در واقع آدم های پیشانی بلند به نوعی افرادی دمدمی مزاج هستند و از تنوع طلبی لذت می برند.
خط زندگی برد پیت – خطی که درست وسط پیشانی هر کسی می افتد – باریک است. هر قدر خط وسط پیشانی های کسی عمیق تر و پهن تر باشد نشان می دهد که آن فرد در رابطه احساسی اش با دیگران کمتر موفق بوده است. با این حساب آقای برد پیت تا اینجای کار خوب از عهده مدیریت روابطش برآمده است.
? دهان
اگر به دهان برد پیت خوب نگاه کنید متوجه می شوید که لب پایین او در مقایسه با لب بالایی اش ضخیم تر است. آن هم به شکلی محسوس و کاملا واضح. این تفاوت ضخامت لب ها نشان می دهد که برد پیت جزء آن دسته آدم هایی است که به شکل و ظاهر هر چیزی اهمیت زیادی می دهند. در واقع جنبه فیزیکی هر چیزی بیشتر از باقی رویکردها برایش مهم است. در رابطه احساسی هم آدم هایی با این لب ها بیشتر به ظاهر طرف شان اهمیت می دهند و بعد به سراغ احساسات و این حرف ها می روند.
البته اشتباه نکنید! این تعبیر به این معنی نیست که برد پیت اصلا به احساسات طرف مقابلش کاری ندارد و برای او در یک رابطه عاطفه و احساس مهم نباشد. نه. چینی ها می گویند اگر آدمی چنین لب و دهانی داشته باشد فقط کمی بیشتر از دیگران نسبت به تیپ و قیافه همراهش توجه می کند. حالا این وسط فاکتورهای دیگری مثل شخصیت و باطن آدم هم که حتما اهمیت دارد و کسی با این خصوصیات لب و دهانی، چشم بسته قضاوت نمی کند!
? چشم ها
چینی ها به آن می گویند خط احساسات! درست پایین چشم ها. داشتن خطی باریک زیر هر دو چشم بر خلاف تصور مردم اصلا هم چیز بدی نیست. چینی ها از روی همین خط ها و چین و چروک های پلک های پایین است که هزار و یک جور می توانند شخصیت آدم ها را تعبیر کنند. آنها معتقدند کسانی که خط باریک محسوسی زیر چشم هایشان دارند از احساسات و قدرت عاطفی زیادی برخوردارند و می توانند به راحتی آب خوردن دیگران را به سمت خودشان بکشند.
خط های زیر چشم علاوه بر این که می تواند دیگران را به خوبی جذب کند باهوشی طرف را هم می رساند. جالب اینجاست که برد پیت یک خط باریک کاملا واضح زیر هر دو چشمش دارد!
بیش از 519 سال از ورود کریستف کلمب به قاره آمریکا گذشته و اکنون مردم این قاره، به مناسبت فرا رسیدن 10 اکتبر هر سال که به نام «کلمب» نامگذاری شده، با برپایی جشن و مراسمی به خرید لوازم خانگی و یا تفکر درمورد مسائلی میپردازند که هیچ ربطی به «کریستف کلمب» ندارد!
سایت « لایوساینس» به بهانه روز کلمب در گزارشی به اشتباهاتی پرداخته که مردم قاره آمریکا در مورد کلمب گرفتار آن و در نتیجه بزرگنمایی وی شدهاند.
«کلمب» گرد بودن زمین را کشف کرد!
به گفته محققان، اشتباه نخست مردم قاره آمریکا که به باورهای غلط آنها انجامیده، آن است که کلمب، گرد بودن زمین را کشف کرد! در این صورت، باید گفت «کلمب» بسیار دیر رسیده بود! ریاضیدانان یونان باستان پیش از آن ثابت کرده بودند زمین مسطح نبوده و گرد است. فیثاغورث در قرن ششم قبل از میلاد این ایده را مطرح کرد. ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد نیز یک گواه فیزیکی، مانند سایه زمین بر روی ماه و انحنای زمین که توسط تمام ملوانان در زمان نزدیکی به خشکی شناخته شده، ارائه کرد. در قرن سوم قبل از میلاد «اراتوستن» توانست شکل و محیط زمین را با هندسه پایه نشان دهد.
«کلمب» که یک فرد خودآموخته بوده، محیط زمین را بسیار دست کم میگرفت. وی همچنین بر این تصور بود که اروپا از اندازه واقعی آن بزرگتر بوده و ژاپن در فاصله زیادی از ساحل چین قرار دارد. به همین دلایل وی بر این تصور بود که با سفر به سمت غرب، به آسیا خواهد رسید.
«کلمب» قاره آمریکا را کشف کرد؟
شاید بتوان وجود میلیونها انسان ساکن قاره امریکا و نیز موضوع کشف این قاره قبل از «کلمب»، همچنین سفر «لیف اریکسون»، کاوشگر اسکاندیناویایی که 500 سال قبل از «کلمب» به گرینلند و کانادا وارد شده بود را نادید گرفت، اما حتی اگر کریستف کلمب را کاشف آمریکا بدانیم، خود از آن بیخبر بوده است. وی تا زمان مرگ از سفر خود به آسیا صحبت میکرد. «کلمب» در حقیقت، ابتدا به شناسایی مجمعالجزایر «باهاماس» و سپس جایی که اکنون به شکل کشورهای هائیتی و دومنیکن در آمده، پرداخته بود. وی سپس به سوی آمریکای جنوبی رفته و هیچ گاه با آنچه امروزه ایالات متحده امریکا نامیده میشود، روبهرو نشد.
پس دلیل جشن گرفتن آمریکاییها برای کسی که تصور ورد به آسیا را به جای امریکا داشته، چیست؟ به این دلیل که آمریکای قدیم در آن زمان در حال جنگ با انگلیس بود و نه اسپانیا؛ و «جان کابوت» در آن زمان موفق به کشف بخشهایی از مناطق انگلیسیها در این قاره جدید در سال 1497 شد که راه را برای استعمار بیشتر آمریکای شمالی توسط انگلیس هموار کرد. از این رو استعمارگران آمریکایی در عوض «کابوت» ، «کلمب» را به عنوان قهرمان خود مطرح کردند.
معرفی بیماری «سفلیس» به اروپا توسط «کلمب»؟!
این مسأله به شدت مورد بحث است. سفلیس در آمریکا پیش از ورود کلمب وجود داشته و بروز آن در اروپا برای حدود یک قرن ادامه داشته است. یونانیان باستان، زخمهای این بیماری را مشابه سفلیس توصیف کردهاند. شاید در اثر تصادف، شیوع سفلیس در ناپل در سال 1494 در زمان هجوم فرانسه و دو سال پس از بازگشت کلمب اتفاق افتاده بود؛ اما گذشته از تعریف زخمهای سفلیس مانند، توسط بقراط، بسیاری از محققان بر این باورند که یک موج از بیماری سفلیس در قرن سیزدهم میلادی در میان راهبان آگوستین در یک بندر انگلیسی زبان «کینگستون» وجود داشته است. این شهر ساحلی پذیرای تعداد زیادی از ملوانان بوده که مناطق مختلف به آن وارد میشدند. تحلیل و بررسی استخوانهای ساکنان بیمار این شهر نشان داده که این بیماری پیش از سفر کلمب رواج داشته است.
«کلمب» در فقر و ناشناس مرد!
«کریستف کلمب» در زمان مرگ که در سال 1506 و در سن 54 سالگی وی در اسپانیا رخ داد، ثروت چندانی نداشت؛ اما فقیر نیز محسوب نمیشد. وی از لحاظ اقتصادی، زندگی راحتی داشت؛ گرچه از بیماری آرتروز رنج میبرد.
کار قابل توجه «کلمب» چه بود؟
بر پایه این گزارش، با وجود تمام موارد اشتباه گفته شده درباره کلمب، وی اما به افزایش دانش بشر در مورد بادهای تجاری کمک شایانی کرد؛ بادهای تجاری به بادهای شرقی عرض جغرافیایی پایینتر که وارد کارائیب شده و بادهای غربی عرض جغرافیایی بالاتر که میتواند یک کشتی را به اروپای غربی بازگرداند، گفته میشوند.